پیشینه بافت پارچه در ایران به هزارههای پیش از میلاد میرسد. نمونههای قدیمی بسیاری نیز در کاوشها به دست آمده است. در طبقات زیرین گنجدره که قدمتش به هزاره دهم پیش از میلاد میرسد آثاری از الیاف طبیعی یافت شده است که به دو دسته یک تبر سنگی پیچیده شده بود و نخستین شواهد باستان شناختی درباره منسوجات ایران مربوط به هزاره پنجم پیش از میلاد است که در ناحیه سه گابی کردستان از درون تابوت های سفالین محتوی اجساد کودکان به دست آمده است. همچنین در میان آثار کشف شده از تپه سیلک، آینهای یافت شده است که رشتههایی از کتان روی سطح آن دیده میشود. در شوش نیز از لایههای متعلق به ۳۵۰۰ تا ۳۰۰۰ پیش از میلاد، دو سر نیزه پیدا شده که از نقوش پارچههایی پوشیده شده بودند.
نقوش مهرهای متعلق به این دوران نیز که پیکرههای انسانی بر آن حک شده، نشان میدهد که این افراد جامه به تن داشتهاند. به جز مهرها، نقوشی که بر فرشها و گلیمهای قدیمی نظیر فرش معروف پازیریک بافته شده، آدمیانی را تصویر کرده است که لباسهایی همانند دامنهای قدیمی پوشیده اند، نقشهای این فرش در شناخت سیر بافندگی دوره هخامنشی بسیار حایز اهمیت است. همان طور که نقش برجستههای تخت جمشید از دیگر منابع بررسی سیر بافندگی به شمار میآیند. سلسلههای مختلف نیز در سیر و تحول امر بافندگی نقشهای متفاوتی داشتهاند.
دوک نخریسی اولین وسیله پارچه بافی است که الیاف را به نخ تبدیل میکند. تکامل این وسیله نقش مهمی در پیشرفت فن نساجی داشته و مقدمه پیدایش چرخ نخ ریسی بوده است. یافتههای باستانشناسی نشاندهنده استفاده دوک از دوره نوسنگی است. در بسیاری از محوطههای باستانی عصر نوسنگی ایران دوکهای متعددی یافت شدهاند. دستگاه بافندگی وسیله بعدی است که تاریخ ابداع آن به اوایل هزاره چهارم قبل از میلاد میرسد. بر روی مهری که از شوش به دست آمده است، دو نفر در کنار دستگاه بافندگی نقش شدهاند که نشاندهنده وجود این حرفه در آغاز عصر شهرنشینی است. این دستگاه یکی از دستاوردهای تاریخ تمدن است که تمدنهای ایران، چین، سوریه و مصر در تکامل آن سهم بسزایی داشتهاند. کار دستگاه بافندگی درهم تنیدن تار با پود است.
ایجاد طرح و نقش بر روی پارچه نیاز به ابزار و مهارتهای فنی داشت. به احتمال زیاد، بافت پارچههای طرح دار به شکل طرح دوپودی در جنوب و غرب ایران در حدود دوهزار سال قبل از میلاد رایج شده بود. در این روش دو پود باهم و در یک سازمان به کار میرفتند، یکی برای بافت ساده و دیگری برای جایی که لازم بود طرح بر روی پارچه آورده شود. کمی بعد از ایران، در چین نوعی بافت رایج شد که اصطلاحاً به آن تار طرح مرکب میگویند. در این روش دوتار با رنگهای متضاد به کار میرفت و قسمتی از هر تار طبق طرح روی پارچه آورده میشد و بدون آنکه تارها درهم با هم بافته شوند پود از بین دو تار عبور میکرد، و بافت پود دیگر مانند بافت ساده بود که در یک زمان با هر دو تار درهم میشد.
در آغاز عصر مسیحیت روش دیگری در بافت تار طرح مرکب در چین ابداع شد. این روش با روش قبلی اندکی تفاوت داشت، بدین صورت که تار نگهدارنده در پود، جناغی بافته می شد و تار طرح روی آن آزاد بود. در این نوع بافت، پارچه در قسمت تارهای آزاد و شناور اطلسنما میشد و بقیه پارچه زمینه جناغی متضاد پیدا میکرد. دو شیوه بافت با روشهای چینی از دوره اشکانی در شرق ایران رواج داشت و به تدریج به سوی غرب گسترش یافت. بافندگان ایرانی روش دو تار را به کار بردند، ولی چون به طرح بافت پودی عادت داشتند، روش چینیها را معکوس کردند و پارچهای ترکیبی بافتند که طبق طرح یکی از پودها روی پارچه قرار میگرفت. این روش ترکیبی از اوایل دوره ساسانی در ایران رواج یافت و سپس به روم شرقی، سیسیل، ایتالیا و شمال اروپا راه یافت و به نام پارچههای مرکب شهرت پیدا کرد.مهمترین و بزرگترین کارگاههای حریر بافی در زمان ساسانیان در خوزستان، به ویژه شهرهای شوش، شوشتر و جندیشاپور قرار داشتند. علاوه بر خوزستان در خراسان، طبرستان، گرگان، آذربایجان و فارس نیز پارچهبافی رونق فراوانی داشته است.
پارچه
از دیگر شهرهای معروف این دوران میتوان به ری هم اشاره کرد، بافندگان این شهر در بافت نوعی پارچه ابریشمی معروف به «دورو» تبحر بسیاری داشتهاند ری چه در زمان ساسانیان و چه پس از اسلام تا حمله مغولها از مراکز عمده تولید ابریشم بوده است. در دوره سلجوقی نیز بافت پارچه ابریشمی مرسوم بود که با تغییر نور، تغییر رنگ می داد و به پارچه رنگ و نیم رنگ شهرت داشت. در مورد تزیین پارچه در این دوران و ابتدای ورود اسلام به ایران هم باید گفت، متاثر از سبکهای ساسانی بوده است. اما به تدریج طرحهای اسلیمی و نقوش پیچیده و نیز تصویر صحنههای عاشقانه و رزمی اقتباس شده از داستانهای ایرانی جای خود را در این صنعت باز میکنند .
یکی از معروفترین پارچههای این دوره، طراز نام دارد. طراز به پارچههایی اطلاق می شد که حاشیهای کتیبهدار داشت. در زمان خلافت امویان و عباسیان پارچههای طراز اهمیت ویژهای داشته، به طوری که کارگاههای بافت این پارچه در جوار قصر خلفا دایر میشد. بر این پارچهها نام و نشانههای ویژه خلفا را مینوشتند. اهمیت این پارچه به اندازه ضرب سکه یا خواندن خطبه بوده است و از علامتهای خلع ید این بوده که نام خلیفهای را روی طراز ننویسند. قطعه طرازی در موزه مترو پلیتن نگهداری میشود که کتابت آن گلدوزی شده و سال ۲۶۶ هجری در شهر نیشابور بافته شده است. با استیلای مغولها بر ایران،دوران رکودی را در تمامی زمینههای فرهنگی، هنری، اقتصادی و… شاهد هستیم. هنر پارچه بافی نیز از این قاعده مستثنی نیست. چنان که مراکز و شهرهای مهم پارچه بافی، با حمله مغولها رو به ویرانی گذاشتند. اما به قدرت رسیدن غازان خان و تدبیرهای رشیدالدین فضلالله وزیر او، زمینههای فعال شدن کانونهای هنری فراهم شد. در این زمان ابریشم به عنوان یکی از اقلام صادراتی ایران درآمد. حتی معروف است الجایتو پس از فتح گیلان به جای مالیات از امرای شهر ابریشم میگیرد.بعد از این در زمان تیموریان علاوه بر خراسان بزرگ که پیشتر هم در زمینه بافت پارچه شهرت داشت، شهرهای یزد، کاشان، کرمان و تبریز هم در این زمینه بسیار فعال شدند، به طوری که محصولات خود را به سایر نقاط صادر میکردند. از نمونههای پارچه این دوران تعداد اندکی شناسایی شده است. اما در زمینه هنر بافت پارچه، باید قرون نهم و دهم هجری را عصر طلایی این هنر نامید.
در این دوره شهرهای بسیاری به بافت خاص یک پارچه شهرت داشتند. برای نمونه اصفهان مرکز تولید پارچههای زربافت و قلمکار بود، یا در کاشان انواع پارچههای مخمل و ابریشم بافته میشد. گفته میشود تنها در یکی از حومههای شهرکاشان به نامهارون، هزار نفر کارگر ابریشم باف مشغول کار بودهاند. در دوران قاجار هم سیر پیشرفت بافت پارچه را شاهد هستیم، البته نه در حد و اندازه عصر صفوی و تیموری. اما از همین دوران است که ورود پارچههای خارجی رونق میگیرد، فاستونی و ساتن از جمله پارچههایی محسوب میشوند که استفاده از آنها در این برهه متداول میشود. معروف است که امیرکبیر در زمان صدارت خود خرید پارچههای خارجی را تقبیح کرده و از مردم میخواهد از پارچههای داخلی استفاده کنند، از همین رو پارچه ترمهای که در آن زمان بافته میشده، به شال امیری معروف میشود و… شروع سیر قهقرایی بافت پارچه در ایران با ورود اجناس خارجی در عصر پهلوی رقم میخورد. یعنی دورانی که واردات انبوه لباسهای «حاضر وآماده» خارجی باب میشود.